آمده ايم كه چه بگوئيم؟
آمده ايم كه چه بشويم؟
آمده ايم كه چه كنيم؟
تجليل كنيم؟
تشويق كنيم؟
عبرت بگيريم؟
پيمان ببنديم؟
تجديد خاطره كنيم؟
يا حتي....سكوت،ابراز شرمندگي و يا حتي گريه!
باشد گريه مي كنيم.امده ايم كه گريه كنيم!
من مي گويم.... شما گريه كنيد..
من مي گويم همكلاسي من جوان بود.... شما گريه كنيد
من مي گويم تازه داشت قد مي كشيد.... شما گريه كنيد
من مي گويم انگار چهره اش در چهره اش مشتي نمك ريخته باشند،مليح بود و نمكين.... شما گريه كنيد
من مي گويم سالم بود،با استعداد بود،خانواده دار بود،ارزو دار بود.... شما گريه كنيد
من مي گويم عطش براي يك نوجوان 16ساله سخت است.... شما گريه كنيد
من مي گويم گلوله مستقيم تانك تناسبي با تن نحيف يك دانش آموز 15ساله ندارد.... شما گريه كنيد
من مي گويم او نترس بود اما باور كنيد محاصره شدن و اسارت يك آدم 40ساله با يك نوجوان 13ساله خيلي فرق دارد.... شما گريه كنيد
آمده ايم حرف بزنيم!!
مگر نه اينكه شهدا زنده اند؟!
مگر نه اينكه دلهاشان براي ما مي تپد؟!
مگر نه اينكه روحشان نگران ماست؟!
آي شهدا با ما حرف بزنيد!!!
خودم ننوشتم...


تاريخ : یک شنبه 24 بهمن 1391برچسب:, | 20:19 | نویسنده : |

ای شهدا سلام

ای شهدا یا دتون هست.

یادتون هست  چه طور ی ما روکیلومترها کشیدین مناطق تا مارو عاشق خودتون کردین

حال که مارو عاشق کردین رسم عاشقی  یادتون نره

لب تشنه اگر اب نبیند سخت است

شب گر رخ مهتاب نبیند سخت است

خالصه شهدا

نوکر رخ ارباب نببیند سخت است

شما خیلی مرد ین هیچ وقت کم نزاشتین

یادمه !خوب یادمه راهیان نور جنوب خاستم دادین.راهیان غرب خواستم دادین .مشهد خواستم دادین عشق کربلا دادین !از همه مهمتر خادمی خودتون خواستم دادین اون نه یه بار چند بار خالاصه هر چی خواستم دادین

این روکه به اسفند نزدیک میشیم بیشتر دلم هواتونو کرده مخصوصا از دیروزکه بچه های بسیج دانشگاه زنگ زدن برای جلسه برنامه راهیان امسال  

من شرمنده ام چون خودتون بااین همه بزرگی که در حقم کردین  دیگه رو ندام 

هفته پیش هم از طر ف شما کنار ضریح امام رضا زیارت عاشورا خوندم حالا از تون اینو میخوام دوباره  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                                               خادمی شهدا 

ای شهدا منو ضایع نکنید روم زمین نندازید دلم خادمی میخواد



تاريخ : یک شنبه 23 بهمن 1391برچسب:, | 19:54 | نویسنده : |

سلام به دوستان اتوبوس 8

امیدوارم منوبه جمع خودتون بپذیرید.



تاريخ : شنبه 20 بهمن 1391برچسب:, | 10:7 | نویسنده : |

سلام همسفرا

 در عجب این دنیا و رسم زندگی ما آدمیان .....

 سخت همدیگر رو می پذیریم  اما به آسانی فراموش می کنیم ...

 همسفرا کجایین ؟ تو چه حالی هستین ؟ تا حالا فکر کردین اونی که صندلی کناریت بود الان حالش چطوره ؟

نه ... میدونم اولین کلمه ای که ما یاد گرفتیم مشکلات زندگی هست که تکرار می کنیم . حتی خود من ؟؟؟

همسفرا لحظه های زیادی کنار هم گذروندیم ، خندیدیم حتی به کوچکترین چیز اما از ته دلمون، گریه کردیم و اشک ریختیم و ما هم شدیم خاطره ... دیدید ، دوباره رسیدیم به رسم دنیا که تکرار می شه و تکرار ....

دوستان ... دلتنگم برای اون خنده و گریه ها و اشک ها ...

اتوبوس هشتیا و شهدا تنها جایی هست که میتونی حرف بزنی بدون اینکه بهت خرده بگیرن ....

بدجور دلم هوای زیارت عاشوراهایی کرده که حرف زیادی داشتن  اما بدون تجملات  ......................

برام دعا کنید ، شاید آروم بشم .................. و ممنون



تاريخ : شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, | 1:24 | نویسنده : |

گل اشکم شبی وا می شد ای کاش

همه دردم مدوا می شد ای کاش

به هر کس قسمتی دادی خدایا

شهادت قسمت ما می شد ای کاش



تاريخ : شنبه 17 بهمن 1391برچسب:, | 20:40 | نویسنده : |

سلام بچه ها

خسته نباشید از امتحانا ، ان شا الله که همتون نامه های اعمالتونو به دست راست بگیرید

دانشگاه پیام نور زاهدان امروز افتتاحیه نمایشگاه هنر رو برگزار کرد به مناسبت دهه فجر

ما میزی داریم بنام *میز انقلاب* و از بازدیدکنندگان درخواست میشه که بعد از انتقاد و پیشنهاد در مورد نمایشگاه  ، یک جمله در مورد انقلاب بنویسن (انقلاب در یک جمله) و به زیباترین جمله هدیه میدیم.

منم از شما میخوام که این کارو بکنید البته بدون جایزه (اجرتون با شهدای انقلابی)

راستی از تمام دوستان اتوبوس 8 که در شهر زاهدان هستن دعوت میکنم که به نماشگاه ما سر بزنن . خوشحال میشیم.

از 15 تا 18 بهمن از ساعت 9 تا 14 در سالن ساختمان اداری دانشگاه پیام نور زاهدان

بروبچ جمله یادتون نره

انقلاب در یک جمله



تاريخ : جمعه 15 بهمن 1391برچسب:انقلاب در یک جمله, | 14:8 | نویسنده : |

من بیست سالم شد هنوزم توی قابی

                                                     خوب لااقل حرفی بزن مرد حسابی

یک بار هم از گیر دار قاب رد شو

                                                    از توی سیم خار دار قاب رد شو

شاید تو هم شرمنده یک مشت خاکی

                                                        جامانده ای در ماجرای بی پلاکی

عیبی ندارد خاک هم باشی قبول است 

                                                           بر گرد عمو جان بر گردد

بچه ها این روز ها سالروز شهادت عموی مفقو دالثر منه و ما دیشب برای زنده کردن نامش توی خونمون با همرزماش مراسم ختم قران داشتیم جاتون حسابی خالی بود ومن به نیت اتبوس شماره8 جز 8 رو خوندم

اگه میخواید و دوست دارید که دعای این شهیدبزرگ نسیبتون بشه براش فاتحه ای بخونید

گمنام من که خودش هم به همرزماش وعده داده بود که بعد از شهادتش مانند حضرت زهرا قبر نداره

هست به نام  سردار شهید علیرضا پاپی مسول اطلاعات عملیات که در عملیات والفجر مقدماتی در منطقه فکه به رفیع شهادت رسید  



تاريخ : جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, | 17:31 | نویسنده : |

بزرگی خدا

بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است .

خدایا خسته ام نمی توانم نیمه شب یازده رکعت بخوانم

بنده ی من دو رکعت نماز  شفع  و یک رکعت نماز  وتر  بخوان

خدایا خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم

بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان

خدایا سه رکعت زیاد است

بنده ی من فقط یک رکعت نماز  وتر  را بخوان

خدایا امروز خسته ام آیا راهی دیگر ندارد

بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و  رو  به آسمان کن  و  بگو  یا الله

خدایا من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد

بنده ی من همان جا که دراز کشیده ای تیمم کن  و  بگو  یا الله

خدایا هوا سرد است  و نمی توانم دستانم را  از  زیر  پتو  بیرون  بیاورم

بنده ی من در دلت بگو  یا الله  ما  برایت  نماز شب  حساب  می کنیم

بنده  اعتنایی  نمی کند  و  می خوابد

ملائکه ی من ببینید من اینقدر ساده گرفتم  اما  بنده ی من  خوابیده  است

چیزی به اذان نمانده  او  را بیدار کنید دلم  برایش تنگ  شده  است  امشب با من حرف نزده

خداوندا  دو مرتبه او  را  بیدار کردیم  اما  باز  هم  خوابید

ملائکه ی من در گوشش بگویید  پروردگارت  منتظر  توست

پروردگارا  باز  هم  بیدار  نمی شود

اذان صبح را می گویند  هنگام  طلوع آفتاب  است  ای  بنده  بیدار شو  نماز  صبحت  قضا  می شود

خورشید  از  مغرب  سر بر می آورد

خداوند  رویش  را  بر می گرداند

ملائکه ی من  آیا  حق  ندارم که  با  این  بنده  قهر  کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟

 



تاريخ : پنج شنبه 3 بهمن 1391برچسب:بزرگی خدا, | 12:45 | نویسنده : |

تکریم شهیدان به آن است که این ملت هرگز در برابر سلطه گران مستکبر سر خم نکنند. 

غلامعلی حداد عادل :

چند روز پس از خواستگاری خانواده بزرگوار حضرت آیت الله خامنه ای از دختر بنده، خدمت رهبر معظم انقلاب رسیدم. ایشان فرمودند: آقای دکتر! اگر خدا بخواهد با هم خویشاوند می شویم. عرض کردم چطور؟ فرمودند: آقا مجتبی و دختر خانم شما ظاهرا یکدیگر را پسندیده اند و در گفتگو به نتیجه رسیده اند. حالا نظر شما چیست؟ عرض کردم: آقا اختیار ما هم دست شماست! آقا فرمودند: شما و همسرتان استاد دانشگاه هستید و زندگی شما با زندگی ما متفاوت است. تمام زندگی ما غیر از کتاب هایم، یک وانت لوازم کهنه است. خانه ما هم دو اتاق اندرونی دارد و یک اتاق بیرونی که مسئولان می آیند و با من دیدار می کنند. من پولی برای خرید خانه ندارم. خانه ای اجاره کرده ایم که قرار است، در یک طبقه آن آقا مصطفی و در طبقه دیگر آقا مجتبی زندگی کنند. ما زندگی معمولی داریم و شما زندگی خوبی دارید، مثل ما زندگی نکرده اید. آیا دختر ,

| 18:3 | نویسنده : |

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام دوستان با معرفت و با مرامم

ان شاالله که خوب و سلامتید

بچه ها من بسم الله م و سمیر جونم جن... اینو شمام یادتون باشه که من زندش نمیذارم.

هربار من میام که کمی بقیه رو بخندونم یا شُک بدم این دوست عزیز و مهربونم میاد وسط و حالمو میگیره و بقول خودش نقشه هامو نقش بر آب میکنه. بدبختی اینه که همدیگه رو خوب میشناسیم و اگه درددل هم نکنیم از برخورد و طرز صحبت کردن هم میفهمیم که حال روحیمون چطوره و به چی فکر میکنیم. مگه دستم بهش نرسه.............

بهر حال بچه ها معذرت میخوام، قصدم فقط شاد بودن شما بود که البته دوست عزیزم خرابش کرد، راستی بچه ها فردا امتحان دارم به همراه دوست عزیزم فقط خدا بهش رحم کنه، اخجون دلم واسه یه دعوای حسابی تنگ شده.............................

شرمنده اگه ناراحت شدین...............

بچه ها این مدت هر روز می اومدم سر میزدم و دلم طاقت نمیاورد و نظر میدادم که بغضم نترکه بخاطر دوریم.........

اگه دنیا رو با تمام بدی ها و خوبی هاش سبک ببینیم نیاز به هیچ گونه ناراحتی و دلخوری نیست، راحت ، ساده و باخدا و در مسیر راه شهدا زندگیتونو بسازید و سختی ها و مشکلات رو نبینید که اگه بهشون رو بدین پررو میشن و از خودشون باورشون میشه و در حین کوچیکی قدشون سر به فلک میکشه. سعی کنید لبخند همیشه دوست لب هاتون باشه که بی شک باهاش زیباتر خواهید شد ، واسه نیش مار هم بخندین دیگه چه برسه به نیش زبون آدما....................

دوستتون دارم و این هرگز نشه فراموش که شما دوستان خوبم رو هرگز کنار نمیذارم چون شما واسم جزو برترها و بهترین ها هستین. عاشق کربلا درست میگن اینجا متعلق به یک نفر نیست مال شهداست ، فقط شهدا و رفت و آمدمونم به اختیار خودمون نیست. اگه لیاقت داشته باشم تو رویاهام دستشونو میبوسم که واقعا واسم الگو بودن و هستن.

بچه ها بخندین که خنده جواب تمام مشکلات و سخت هاست.

به خدا میسپارمتون

 

 



تاريخ : چهار شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, | 22:33 | نویسنده : |
جاش ميمونه
هرچند از روي عصبانيت
هرچند از روي حماقت
هرچند با پشيموني
هرچند با عذرخواهي
هرچند با بخشش
ولي بازم جاش تا هميشه ميمونه
مواظب حرفاي نيش دارتون باشين !


تاريخ : چهار شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, | 17:6 | نویسنده : |

مادر صداش کرد و گفت بیا شام،
پرسید شام چیه؟
مادر گفت ماهی پلو،
گفت: امروز ما این ماهیا رو میخوریمو فردا این ماهیا ما رو میخورن
تو رود اروند شهید شد پیکرش هیچوقت پیدا نشد
مادرش دیگر از اون موقع ماهی نخورد ...
 —



تاريخ : چهار شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, | 16:47 | نویسنده : |

سلام...

اميدوارم منو بپذيرين تو جمعتون...
منو عشق خرم شهر معرفي کرده. خوب ميشناسمش و ميدونم آدمي نيست که به اين آسوني ناراحت بشه چون بيش از اندازه مهربونه (که همیشه بخاطر این اخلاقش باهاش سر جنگ دارم) و خيال همتونو راحت ميکنم که از هيچ کدوم از شماها ناراحت نشده و البته اينم بگم که عاشق اين وبلاگه و عشق وافرش منم وادار کرد که سر بزنم و منم خوشم اومد و ثبت نام کردم.

راستي اينم بگم عشق خرم شهر عاشق اون دسته از شهداست که شوخ طبع و هميشه خنده رو هستن البته خودشم کم آتيش نميسوزونه.
با خدا باش پادشاهي کن بي خدا باش هرچه خواهي کن...



تاريخ : چهار شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, | 16:0 | نویسنده : |

سلام بچه ها

این سلامم بوی اشک داره...

حلالم کنید...

حلالم کنید اگه شوخیهام باعث ناراحتیتون شد به جون خودم قسم میخورم فقط میخواستم وقتی من شادم شما هم شاد باشید...

حلالم کنید...

شاید این آخرین پستم باشه شایدم نباشه اما احتمال نباشه خیلی کمه...

واسم دعا کنید که ... 

اگه موجب ناراحتی و اذیتتون شدم عذر میخوام و میخوام که منو حلال کنید...

به خدا میسپارمتون



تاريخ : چهار شنبه 28 دی 1391برچسب:, | 19:49 | نویسنده : |

بالی دهیدبه وسعت هفت اسمان  مرا

من

هرچه میکنم به شهیدان نمیرسم  

سلام ازمحفل عاشقانه شما خوشم امده شرمنده شهدا منو با شما اشنا کرد امید وارم تو راه شهادت همگی در مقابل مولایمان سربلند باشیم



تاريخ : سه شنبه 20 دی 1391برچسب:, | 20:29 | نویسنده : |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 20 صفحه بعد