چقد قشنگه اینقد مخلصانه برا امام عصر مطلب

بنویسیم که آقا شب ظهور خبر ظهورشونو بدن ما

براشون منتشر کنیم !!
بچه ها آرایش جنگ بگیرید,
دشمن را رصد کنید,
یارگیری کنید,
با وضو پشت کامپیوتر بنشینید
چون اَجر شهید در انتظار شماست...
(سردار یکتا)



تاريخ : 21 ارديبهشت 1392برچسب:, | 23:53 | نویسنده : |

سلام  از کجا شروع کنم اخه  موندم بخدا

چند وقت پیش تو دانشگا ههمون همون طور که گفتم شهید گمنام اوردن براشون 

مراسم هفت گرفتن توی مسجد دانشگاه وقتی رفتم شاید باورتون نشه قسمت

خانم ها هیچ کس نبود فقط دو نفر که یکی برا خواب امده بود یکی شایدهم از

سر بیکاری اونجا بود قسمت برادران هم جز چند نفر نبودن اونهم از برادرانی بودنند که

خودشون از بر کذارکنندگان مجلس بودنند

چه قدر غریب بون این مراسم

چه قدر دلم گرفت

هیچ کس برای شهدا وقت نداشت

شاید صاحب عزا رو نمیشناختتند که بیان بهشون احترام بزارن

ادامه بماند با خدتون.......

یه ساعتی گذشت ساعت کلاسی تمام شد طبق معمول همه یرا خواب استراحت

ریختن تو مسجد هر کسی کناری بود یه نگاه کردم اطرافم پرشده بود از ادم ولی

هر کس کار خودشو انجام میداد یکی ارایش میکرد یکی خوابیده بود یکی میخنندید

یکی میخود فضا به هر چیزی میخورد غیر از مراسم هفت مداح به نقطه اوج اعزا

رسید دیگه زد زیر گریه انگار صبر اونم تمام شده بود از این وضع شروع کرد با شهدا

حرف زدن

ای شهدا خوب امدید خوب شد که خودتون امدید تواین شهر

خوبه دیگه خودتون میبینید ما چیمیکشیم

شهدا اینا که چیزی نیست ایام فاطمیه که لباس سیا میپوشیم اینا میخنندند بهمون

شهدا شرمنده میدونیم سخته تونه ولی خوب شد امدید حضورتون دلگرم میکنه

شهدا شرمنده که اینجا کنایه میشنوید

شرمنده وقتی که ما میایم کنارتون ما ه هیچ شما رو مسخره میگیرن

شهدا ما از دوکوهه امدیم از شلمچه از مجنون امدیم از طلائیه از کنار کارون

امدیم اینجا غریبیم

ای کاش بچه های اتوبوس هشت بودیدتا اونجا انقد غریب نبود ای کاش

در پایان میدنم کسی نبود ولی همه کس بود ماد ر صاحب عزا بود                                

 

چشم ها را بايد شست ...

 



تاريخ : 22 ارديبهشت 1392برچسب:, | 22:48 | نویسنده : |

شهید مظهر هدف و تلاش و تداوم است.

یک روز که رهبر معظم انقلاب به کوه های اطراف تهران رفته بودند با دختر و پسری دانشجو، برخورد می کنند که به لحاظ ظاهری وضع مناسبی نداشتند و تصور می کردند که آقا دستور دستگیری آنها را خواهد داد، ولی برخلاف تصور آن دو، مقام معظم رهبری با آنها احوالپرسی کردند و از شغل و فامیل بودن آنها سوال کردند، پسر وقتی با خلق زیبای آقا مواجه شد، واقعیت را گفت که ما دوست هستیم، آقا ابتدا درباره ورزش و مزایای آن با آن دو صحبت کردند و بعد هم فرمودند: بد نیست صیغه محرمیتی در میان شما برقرار شود و شما با هم ازدواج کنید و به آنها پیشنهاد دادند که اگر مایل بودید در فلان تاریخ بیایید، من آمادگی دارم که شخصا عقد شما را بخوانم. آن دو خداحافظی کردند و طبق قرار همراه خانواده خود، محضر آقا رسیدند. آقا عقد آنها را جاری کردند و با برخورد کریمانه مقام عظیم الشان ولایت، این دو جوان تغییر مسیر دادند و آن دختر غیر محجبه، به یک دختر محجبه و معنوی و آن پسر دانشجو به یک جوان مذهبی مبدل شدند.

محمد امین نژاد (از کارمندان صدا و سیما - تهران)



تاريخ : 3 ارديبهشت 1392برچسب:, | 10:8 | نویسنده : |

ما شهید را پرچم پیروزی می دانیم و به آن مفتخر هستیم.

حجت الاسلام نیازی :

یکی از مسئولان نظامی دستور تصرف مکانی را صادر کرده بود. گرچه حق با او بود، اما شیوه اقدام قانونی نبود. سازمان قضایی نیروهای مسلح گزارش حادثه را تنظیم و خدمت رهبر معظم انقلاب ارسال کرد. ایشان در زیر آن گزارش، مرقوم فرمودند: با متخلف برخورد کنید ولو پسر من باشد.



تاريخ : 2 ارديبهشت 1392برچسب:, | 2:23 | نویسنده : |

اگر مجاهدت فداکارانه جوانان این مرز و بوم که به این شهادت ها منتهی شده است نمی بود، همه روزهای این ملت، در زیر چتر سیاه ظلم و تجاوز و دخالت دشمنان اسلام و ایران، به شب های تار بدل می گشت.

سردار باقر زاده:

در یکی از سفرهای رهبر معظم انقلاب به استان مازندران، آقا وارد منطقه محرومی به نام (ارس ماخوست) شدند. ایشان وقتی برای بازدید به مدرسه ای وارد می شوند، مشاهده می کنند که تمام میز و صندلی ها نو است آقا احتمال می دهند این کارها تشریفاتی است و برای ورود معظم له این کارها انجام گرفته است. ایشان با تیزبینی و ذکاوتی که دارند از بچه ها سوال کردند که به من بگویید این میز و صندلی ها را چه زمانی برای شما آورده اند. یکی از بچه های کلاس جواب داد: آقا همین دیروز این ها را آورده اند. آقا نگاه عتاب آلودی به آن مسئول انداختند و فرمودند: ضرورت ندارد به خاطر مسئولینی که خودشان نسبت به مشکلات واقفند، بخواهید صحنه سازی کنید.



تاريخ : یک شنبه 27 بهمن 1391برچسب:, | 15:21 | نویسنده : |

گل اشکم شبی وا می شد ای کاش

همه دردم مدوا می شد ای کاش

به هر کس قسمتی دادی خدایا

شهادت قسمت ما می شد ای کاش



تاريخ : شنبه 17 بهمن 1391برچسب:, | 20:40 | نویسنده : |

بزرگی خدا

بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است .

خدایا خسته ام نمی توانم نیمه شب یازده رکعت بخوانم

بنده ی من دو رکعت نماز  شفع  و یک رکعت نماز  وتر  بخوان

خدایا خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم

بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان

خدایا سه رکعت زیاد است

بنده ی من فقط یک رکعت نماز  وتر  را بخوان

خدایا امروز خسته ام آیا راهی دیگر ندارد

بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و  رو  به آسمان کن  و  بگو  یا الله

خدایا من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد

بنده ی من همان جا که دراز کشیده ای تیمم کن  و  بگو  یا الله

خدایا هوا سرد است  و نمی توانم دستانم را  از  زیر  پتو  بیرون  بیاورم

بنده ی من در دلت بگو  یا الله  ما  برایت  نماز شب  حساب  می کنیم

بنده  اعتنایی  نمی کند  و  می خوابد

ملائکه ی من ببینید من اینقدر ساده گرفتم  اما  بنده ی من  خوابیده  است

چیزی به اذان نمانده  او  را بیدار کنید دلم  برایش تنگ  شده  است  امشب با من حرف نزده

خداوندا  دو مرتبه او  را  بیدار کردیم  اما  باز  هم  خوابید

ملائکه ی من در گوشش بگویید  پروردگارت  منتظر  توست

پروردگارا  باز  هم  بیدار  نمی شود

اذان صبح را می گویند  هنگام  طلوع آفتاب  است  ای  بنده  بیدار شو  نماز  صبحت  قضا  می شود

خورشید  از  مغرب  سر بر می آورد

خداوند  رویش  را  بر می گرداند

ملائکه ی من  آیا  حق  ندارم که  با  این  بنده  قهر  کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟

 



تاريخ : پنج شنبه 3 بهمن 1391برچسب:بزرگی خدا, | 12:45 | نویسنده : |

بالی دهیدبه وسعت هفت اسمان  مرا

من

هرچه میکنم به شهیدان نمیرسم  

سلام ازمحفل عاشقانه شما خوشم امده شرمنده شهدا منو با شما اشنا کرد امید وارم تو راه شهادت همگی در مقابل مولایمان سربلند باشیم



تاريخ : سه شنبه 20 دی 1391برچسب:, | 20:29 | نویسنده : |
باشگاه کشتی بودیم که یکی از بچه ها به ابراهیم گفت
ابرام جون!تیپ هیکلت خیلی جا لب شده توی را ه که می امدی دو تا دختر پشت سرت بودن و مرتب از تو حرف میزدن
بعد ادامه داد شلوار و پیرهن شیک که می پوشی  ساک ورزشی هم که دست گرفتی کاملا معلومه که ورزشکاری.ابراهیم خیلی ناراحت شد ورفت توی فکر .اصلا توقع چنین چیزی نداشت. جلسه بعد که ابراهیم را دیدم خنده ام گرفت پیرهن بلند شلوار گشاد پوشیده بودبه جای ساک ورزشی هم کیسه پلاستیکی دست گرفته بود. تیپش به هر ادمی میخورد جز ورزشکار بچه ها میگفتند تو دیگه چه جور ادمی هستی ما باشگاه میایم تاهیکل ورزشی پیدا کنیم بعد هم لباس تنگ بپوشیم اما تو بااین هیکل قشنگ و روفرم اخه این چه لباسی پوشیدی؟ابراهیم به این حرف ها اهمیت نمی داد وبه بچه هامیگفت اگه ورزش برای خدا باشه عبادته به هر نیت دیگهای باشه فقط ضرره-شادی روحش صلوات

برگرفته اازکتاب سلام بر ابراهیم



تاريخ : سه شنبه 19 دی 1391برچسب:, | 17:20 | نویسنده : |

http://dl.aviny.com/karikator/mozoei/9dey/kamel/50.jpg



تاريخ : جمعه 8 دی 1391برچسب:, | 7:19 | نویسنده : عاشق کربلا |

عزیزتر از شهیدان شما این انقلاب بوده، به عزیز شهیدتان احترام کنید. 

حجت الاسلام صادقی (مشهد)

در سال 1350 هجری شمسی که قضیه جشن های 2500 ساله شاهنشاهی پیش آمد، ندای امام از نجف اشرف باعث حرکتهایی در حوزه علمیه مشهد گردید و ساواک با اطلاع از این که همه این تحریک ها به محوریت چند نفر انجام می پذیرد که در رأس آنها حضرت آیت الله خامنه ای است از این رو ایشان را دستگیر و روانه زندان کرد. بنده نیز به همین دلیل در زندان بودم. فردای آن روز حضرت آیت الله خامنه ای که در سلول مجاور من بود، بر اثر نفوذی که در زندانبانان گذاشته بود موفق شده بود از سلول بیرون بیاید. ایشان وقتی مرا با آن وضع رقت بار دید، فرمود: دیشب تو بودی که ناله می کردی؟ پاسخ دادم بله. ادامه دادم با همین وضع خون آلود مجبور شدم نماز صبح را برای این که قضا نشود بجا آورم، آیا نمازم صحیح است؟ آقا فرمودند: بهترین نمازی که شاید در عمرت موفق به خواندن آن شدی همین دو رکعت بوده است. دیشب که ناله های تو را شنیدم با خود می گفتم: این شخص کیست یک لحظه در دلم به جده ام حضرت زهرا (س) متوسل شدم که صاحب این ناله هر که هست از شکنجه خلاصی یابد. این سخن و ملاقات چنان در من تاثیر گذاشت که دردهای ناشی از شکنجه را به فراموشی سپردم.



تاريخ : 3 دی 1391برچسب:, | 20:44 | نویسنده : |

عزت امروز اسلام و مسلمین ثمره خون شهدای عزیز و پاداش دنیایی آنان است. 

حاج آقا فتحعلیان (عضو هیات امناء مسجد کرامت مشهد) :

یکی از روزهایی که آقا در مسجد کرامت اقامه نماز می کردند، به مرحوم کرامت فرمودند: تخته سیاهی را برای تدریس تهیه کنید. استفاده از تخته سیاه در مسجد برای ما خیلی عجیب بود. سپس ساعت خاصی را مقرر فرمودند که جوان ها - دختر وپسر- برای تفسیر قرآن به مسجد بیایند. گاهی دانشجویان دختر را می دیدیم که وقتی می خواستند وارد جلسه آقا شوند، از کیف خود چادرهایشان را در می آوردند و به سر می انداختند و پس از چند جلسه حضور در این کلاس ها، به طور کلی تغییر مسیر می دادند و یک فرد متدین و انقلابی می شدند.



تاريخ : 2 دی 1391برچسب:, | 17:41 | نویسنده : |

وقتی حسین(ع)در صحنه است

اگر در صحنه نیستی هر کجا خواهی باش! چه ایستاده بر نماز چه نشسته بر سر سفره شراب 



تاريخ : 1 دی 1391برچسب:, | 21:22 | نویسنده : |

دیگر نمی خواهم زنده بمانم

من محتاج نیست شده ام

من محتاج تو هستم خدایا!

بگو باران ببارد کویر شور زار قلبم سالهاست که سترون مانده است

من دیگر طاقت دوری از باران راندارم

خدایا دوست ندارم تنها بیایم

دوست دارم گمنام بیایم

دور از هر هویتی

خدایا!اگر بگوی لیاقت نداری

خواهم گفت لیاقت کدام یک از الطاف تو راداشتم ام

خدایا!دوست دارم سوختن را فنا شدن رااز همه جا جاری شدن رابه سوی کمال روان شدن را



تاريخ : 1 دی 1391برچسب:, | 21:16 | نویسنده : |
شهیدی كه پس از 26 سال در آغوش مادر آرام گرفت
 

'شهید جلال رییسی' كه در سال 1364 در منطقه تنگ ابوغریب به درجه رفیع شهادت نایل آمد، پس از 26 سال دوباره به آغوش مادر باز گشت.

مادر این شهید كه اكنون 80 سال سن دارد و از دوری فرزند قامت نحیفش خمیده، چند روزی است كه آغوش گرم مادرانه خود را پذیرای پیكر بی جان فرزندش 'جلال' كرده است.

مادر شهید رییسی پس از 26 سال فراق فرزند، این روزها با دردانه خود به خلوت نشسته و با صدایی آهسته و شكسته، لالایی بغض آلودی را در وجود دلبندش نجوا می كند.

'هی بخواب جانم، بخواب رودكم' اینها نجواهای مادری است كه سال ها در حنجره بغض آلودش نهفته بود.

امروز كه مادر، فرزندش را در آغوش گرم خود فشرده، احساس غریبی نداشت. اما سخت می نالید و اشك می ریخت. آخر بعد از این همه سال فردا بار دیگر پسر نیامده، مادر را با دنیایی پر از حسرت تنها می گذارد و به آغوش خاك باز می گردد.

آری اینجا بود كه...



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 28 آذر 1391برچسب:, | 23:50 | نویسنده : عاشق کربلا |

با اين ستاره ها (شهدا) راه را مي شود پيدا كرد؛ همين حالا مثل ستاره مي درخشند. 

حجت الاسلام والمسلمين سيد احمد خميني (ره) :

وظيفه خود ميدانم اين مهم را به مردم مسلمان و انقلابي ايران بگويم كه من از وضع منزل حضرت آيت الله خامنه اي مطلع هستم. در خانه مقام معظم رهبري هرگز بيش از يك نوع غذا بر سر سفره نيست. خانواده ايشان روي موكت زندگي مي كنند. روزي به منزل ايشان رفتم، يك فرش مندرس و پوسيده زير پاهايم پهن بود كه من از زبري و خشني آن فرش -كه ظاهرا جهيزيه همسر ايشان بود- اذيت مي شدم از آنجا برخاستم و به موكت پناه بردم.



تاريخ : 28 آذر 1391برچسب:, | 19:35 | نویسنده : |

وظيفه قدرداني از ايثارگران بوي‍‍ژه شهيدان، فريضه اي عيني و تعيّني و هميشگي است. 

حجت الاسلام پاينده (از اساتيد دانشگاه) :

در ملاقاتي كه موسيقي دانان و خواننده ها با رهبر معظم انقلاب داشتند، ايشان مفصل در مورد انواع موسيقي، ابعاد موسيقي، شكل ها و رديف هاي آوازي صحبت كردند. آقاي دكتر لاريجاني تعريف مي كرد: زماني كه سخنراني تمام شد، تمام صاحب نظراني كه حضور داشتند حتي اشخاصي كه خود صاحب سبك مي باشند از اطلاعات وسيع ايشان، متحير مانده بودند.



تاريخ : 23 آذر 1391برچسب:, | 16:18 | نویسنده : |

قسمتی ازدست نوشته شهید احمد کاظمی

نمی دانم چه باید کرد فقط میدانم زندگی در دنیا بسیار سخت می باشد واقعا جای برای خودم نمی یابم هر موقع اماده میشوم چند کلمه ای بنویسم انقدر حرف دارم که نمیدانم کدام را بنویسم از درد دنیا- دوری شهدا-از سختی زندگی دنیای-ازدرد دست خالی بودن برای فردای ان دنیا –هزاران هزار حرف دیگر که در یک کلام اگر نبود امید به حضرت حق واقعا چه باید کرد


تاريخ : 22 آذر 1391برچسب:, | 16:55 | نویسنده : |

هميشه انجايي كه مربوط به شهيد است، هر چه مي شود بهترها را انجام دهيد، چون شهيد بهترين است.

 

 مهندس حميد مير زاده (تهران) :

در زمان رياست جمهوري، حضرت آيت الله خامنه اي يك چك پنجاه هزار توماني براي نخست وزير وقت (مهندس مير حسين موسوي) ارسال مي نمايد و مي فرمايد: اين حداكثر پولي است كه ممكن است از بيت المال در هزينه هاي شخصي بنده جابجا شده باشد، كمتر از اين است، ولي شما اين مبلغ را به حساب خزانه دولت واريز كنيد تا من مديون بيت المال نباشم.



تاريخ : 21 آذر 1391برچسب:, | 22:5 | نویسنده : |

قسمتی از حرفهای شهدا با ما از زبان شهید علمدار

خدا میداند که مابیشتر از شما طالب دیداریم برای همین پروردگار عالم اجازه میدهد هراز چندی با مولایمان حسین درد دل کنیم
بچه ها اقا امام حسین خیلی بزر گواراست
او بهتر از همه ما شلمچه را میشناسد فاطمیه را زیبا تر از همه ما تعریف میکند او خاطره های جبهه را خیلی دوست دارد
هر وقت به پابوسش می رویم از ما میخواهد برایش خاطره بگویم به مجرد اینکه بچه ها شروع به نغمه سرای میکنند  چشم های اقام مالامال از اشک میشود سر مبارکش رابه زیر میندازد ودانه های اشکش زمین بهشت و محاسن شریفشان راتر میکند
همین دیروز بود که نوبت من بود تعریف کنم من از غروبهای شلمچه گفتم ازکنال ماهی -ازسه راه -مرگ ازجاده شهید سفری -سنگر های نونی
من از جاده شهید خرازی شروع کردم چند دقیقه ای نگذشته بود که صدای ناله های اقا راباهمین دو گوشم شنیدم اهسته فرمود هیچ یارانی بهتر وباوفاتراز یاران خود ندیده ام یکی ازبچه هابه من گفت بس است دیگر نگوکه اقا سراز زیر برداشت وفرمود بگو عزیز دلم بگو انچه بی تابت کرده بگو
بچها اینجا برخلاف دنیای شما قصه های جبهه زیاد خریدار دارد یک روز به اقا عرض کردم مولا جان دوستان نمان همدم شبهای عشقمان در دنیایند بی انها بر ما سخت میگذرد اقا در حالی که اشک محاسن شریفش راتر کرده بود فرمود انها بقیت شهدای من اند به جلال خدا سوگند که در اذاب قبر اذاب مرگ ودر ان واویلای محشر تنهایشان نخواهم گذاشت انها در حساسترین زمان که نیاز به یاور داشتم به یاریم شتافتند لبیک وفا سر دادند من به علی اکبرم گفته ام بدون انها به بهشت نیاید
خدایا همه ماوبچه های اتوبوس8 راجز دوستان شهدا واصحاب امام حسین قرار بده امین


تاريخ : 18 آذر 1391برچسب:, | 1:14 | نویسنده : |

خانواده معظم شهدا مي توانند يك سرمايه عظيم باشند و يك پشتوانه عظيمي باشند براي انقلاب ما

حجت الاسلام احدي (از اساتيد حوزه علميه قم) :

يك وقت بدمن اطلاع وارد محله اي براي ديدن خانواده شهيدي شديم، ديديم محله پر از جمعيت است و براي ورود مقام معظم رهبري، گاو و گوسفند آماده كرده اند. آقا با ديدن صحنه ناراحت شدند و فرمودند: مگر من نگفتم مزاحم مردم نشويد و ديدار من بدون اطلاع قبلي باشد. ما عرض كرديم: آقا، از دفتر اطلاع نداده اند. بالاخره آقا وارد منزل پدر شهيد شدند و فرمودند: بگو ببينم چه كسي آمدن مرا به شما اطلاع داده است، آيا از دفتر اطلاع داده اند؟ پدر شهيد عرض كرد: نه آقا، من ديشب حاج آقا روح الله را در خواب ديدم. پسرم علي رضا نيز در كنار امام (ره) نشسته بود. امام (ره) رو به من كردند و فرمودند: فلاني، فردا شب مهمان عزيزي داري، از مهمانت پذيرايي كن. گفتم: مهمان من كيست؟ فرمودند: رهبر مهمان شماست، با تعجب گفتم: رهبر مي خواهد به خانه ما بيايد؟! پسرم گفت: بله بابا، رهبر مي خواهد به خانه ما بيايد از ايشان پذيرايي كنيد




تاريخ : 17 آذر 1391برچسب:, | 12:19 | نویسنده : |

خورشيد فروزان شهادت، همه ي حجاب هاي تحريف و فريب را خواهد شكافت.

 

حجت الاسلام جلالي :

يك روز در حالي كه از مسجد النبي (ص) مي گذشتم بسيار تحت تاثير قرائت امام جماعت مسجد النبي قرار گرفتم...  در آن لحظه، جواني را ديدم، كه به من گفت: چيزي فكر شما را به خود مشغول كرده است؟ گفتم: آري، ترتيل زيباي امام جماعت. ايشان گفت: يك روز بعد از نماز پيش امام جماعت مسجد رفتم. همين مطلب را عنوان كردم و از وي درخواست كردم در صورت امكان نوار كاست محتوي ترتيل خودش را به من بدهد. ايشان از من پرسيد: اهل كجايي؟ گفتم: ايران. او گفت: ترتيل امام جمعه تهران (سيدعلي خامنه اي) به مراتب از ترتيل من بهتر است.



تاريخ : 12 آذر 1391برچسب:, | 20:2 | نویسنده : |

اینجا ایرانست حاکمش نائب امام زمانست پاکترین رهبر جهان است قدرت جوانانش کابوس اهریمنان است اینجا اجناس گرانست چونکه تحریم دشمنانست اما ایرانی صبور و قهرمان است هدف ما از زندگی نان نیست، حفظ ایمان است ارسال این متن به دوستان موجب کوری چشم دشمنان است(فرهنگ سازی کنیم)

الله اکبر خامنه ای رهبر ما پیروان رهبریم...


از دوستان انتظار میرود این متن را بصورت پیامک، ایمیل، قراردادن در وبگاه ها ، چت روم ها و دیگر فضاهای مجازی انتشار داده و نمونه های مشابه  این را نیز در اختیار ما قرار داده یا خود باعضویت در وبلاگ اینگونه پیام های ولایی و دشمن شکن را در فضای مجازی نشر دهند تا وظیفه خود را به عنوان سرباز امام زمان(عج) و حمایت از ایران و ولایت فقیه در زمینه جنگ نرم ایفا کرده باشیم.



تاريخ : جمعه 19 آبان 1391برچسب:, | 18:6 | نویسنده : عاشق کربلا |

از روزهاي آفتابي اسفند 90 آنچه اکنون براي ما باقي مانده تنها مشتي خاطرات ازخاک های خوزستان است که گه‏ گاه در لابلاي افکار وجودمان ورق میزنیم و نیمه دوم اسفند 90 را مرور میکنیم، می خوانیم و آرزو میکنیم ای کاش...

آن روزها چشم هایمان متفاوت تر از همیشه اطراف را مینگریست، چشم دلمان به دل خاک های فتح المبین و فکه و ... خیره شده بود

روزهایی متفاوت، حسی متفاوت، شنیده هایی متفاوت، دیدنی هایی متفاوت، متفاوتِ متفاوت

آری فکه و طلائیه و شلمچه مثل هیچجا نیست...

اما افسوس...

غروب ها زود به زود میگذشت تا اینکه غروب آخر فرا رسید

غروبی که پایانش آغاز دلتنگی بود....

آری روز اول که به آن خاکها دل دادی باید به دل کندن هم فکر میکردی...

اما نه دل دادن و نه دل کندن، هیچیک دست من و تو نبود و همین دلتنگی هاست که برای خیلی ها خاطراتی از خاکوخورشید رقم میزند...(به ادامه مطلب بروید)



ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 11 آبان 1398برچسب:, | 19:12 | نویسنده : عاشق کربلا |
سلام بچه ها
ما بچه های هنر دانشگاه پیام نور 15 مهر ماه یه ورک شاپ گذاشتیم توی دانشگاهمون برای اولین باردرباره ی محمد رسول الله (ص) در جهت حمایت از ساحت مقدس نبوی (ص)،(در رابطه با همون توهینی که به پیامبر(ص) از طرف صهیونیست شد)
ورک شاپ یعنی مراسمی که خلاقیت های هنری به تصویر کشیده میشه البته با راهنمایی و آموزشات استاد که ما ازش محروم بودیم
شرمنده که با تاخیر عکسا رو میذارم اخه یه کوچولو زیادی نابلد بودم و اینم یکی از دوستانم غیرحضوری واسم ردیفش کرد و دستشون واقعا درد نکنه که کلی به زحمت انداختمشون.

بچه ها بخاطر اینکه ما استادی بالا سرمون نبود بچه هامون هر کاری کردن و نتیجه گرفتن از اندیشه خودشون و همفکری و مشورت گرفتن از همه بچه هاست. ما نسبت به سطح شهر و ورک شاپای حوزه هنری و... خیلی ضعیف بودیم اما نسبت به سطح دانشگاه که برای اولین بار بود کارمون مثل توپ صدا داد چون ما سال دومی ها این کارو کردیم و هیچکس انتظار نداشت که ما بتونیم اینکارو بکنیم و حتی تونستیم بعد از 4 سال که هنر وارد دانشگاهمون شده با اراده ای قوی و صبر، انجمن هنر رو هم تاسیس کنیم و یکی از خودمون شد رییس چون حقش بود و منم شدم معاون اجرایی و دسته راسته رییس.






ادامه مطلب
تاريخ : 3 آبان 1391برچسب:, | 16:5 | نویسنده : |

سلام بچه ها

بچه ها دلم گرفته یکی از اطرافیانم بهم میگه پیش خدا عزیزی اما خودم اینجوری فکر نمیکنم من یه گناهکار به تمام معنام ،بچه ها یکی امروز بهم گفت شاهچراغ رو زیاد دیده و شاید در آینده نزدیک هم ببینه بچه ها برام دعا کنید منم برم فقط یکبار رفتم و حسشو هنوز یادمه و با تمام وجود دوسش دارم بچه ها منم میخوام برم شاهچراغ...

بچه ها ای کاش میشد درخت کاش هام رشد میکرد یا حداقل جوونه میزد تا من این حس دل گرفتگی رو در حد گریه کردن نداشتم.

الان دلم میخواد یا زیر آسمون پرستاره ی بیابون باشم یا تو خاکی که پا گذاشتن توش برام شده یه آرزو یا تو شاهچراغ یا توی یکی از حرم های کره زمین اما با این تفاوت که هیچکس منو نشناسه و نبینه تا بتونم راحت فریاد بزنم و با خدام صحبت کنم تا آروم بشم و این بغض لعنتی رو از اسارت درش بیارم و بهش بگم کمکم کن که دیگه نعمتاشو نادیده نگیرم، بهش بگم منو ببخشه بخاطر تمام اشتباهات و گناهام.

عاشق کربلا اسم این وبلاگ رو گذاشته هدیه شهدا، بچه هایی که از این هدیه دارین فیض میبرن برام دعا کنین که...



ادامه مطلب
تاريخ : 2 آبان 1391برچسب:دلم گرفته, | 22:42 | نویسنده : |

می خواست برگرده جبهه بهش گفتم: پسرم! تو به اندازه ی سنّت خدمت کردی بذار اونایی برن جبهه که نرفته اند
چیزی نگفت و ساکت یه گوشه نشست
وقت نماز که شد ، جانمازم رو انداختم که نماز بخونم دیدم اومد و جانمازم رو جمع کرد...

خواستم بهش اعتراض کنم که گفت: این همه بی نماز هست! اجازه بدید کمی هم بی نمازا ، نماز بخونند
دیگه حرفی برا گفتن نداشتم خیلی زیبا ، بجا و سنجیده جواب حرف بی منطقی من رو داد
.



تاريخ : دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:, | 21:13 | نویسنده : زهره |

 

 

انتظارم برای امروز بود ..

همه آمدند ..تنها من جاماندم

نمی دانم شاید آنجا ، جایی برای من نبود ،شاید خواسته ام آنقدر کوچک بود که به چشم نمی آمد ...

شاید اصلا قرارمان را فراموش کردید ؟!!!

یادتان نیست ؟!

         می دانم

              گره هایم برای پنجره فولادت کافی نبود ...

               آقای من ، کبوتر دلم خیلی وقت است انتظار حضور را می کشد ... 



تاريخ : دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:, | 14:14 | نویسنده : پلاک |

سلام به تمام شما دوستان اتوبوس شماره 8

امروز یا همون فردا ولادت امام رضا (ع) هستش و من به تمام شما دوستان تبریک میگم.

من آخرین باری که رفتم مشهد3سال پیش بود و قبل از اون توی 9 یا 7 سالگی رفتم یا بهتر بگم طلب شدم واسه یه سلام و یه حس خوب که تا عمر دارم اون حس از یادم نمیره و با دنیا دنیا عوضش نمیکنم.

دلم براش تنگ شده و ای کاش میشد امروز صبح اونجا بودم و از نزدیک عوض کردن پرچم رو میدیدم و یه دل سیر با آقا درددل میکردم که چرا دیر به دیر ما رو طلب میکنه و از دل تنگیم بگم از عشقم و علاقم بهش و اون حس غیر قابل وصفی که توی حرمش دارم و احساس میکنم خالی از هر چی کینه و حس بدم. دوست دارم آقایی

پسر عموی ناتنیم که حکم برادرمو داره و من صداش میکنم داداشی ، واسه کار توی نظام نمیدونم چی چی و کامل شدن دورش رفته مشهد و برای هر مراسمایی که توی حرم یرگزار میشه نقش محافظ یا حکم بازرسی که کمتر پیش میاد رو داره و به گفته خودش اصلا دلش نمیخواد که فارغ التحصیل بشه در صورتیکه تو شهر غریبه اما تمام انرژیشو از نماز صبح هر روزی که توی حرم میخونه میگیره و میتونه غربت رو تحمل میکنه .امروز صبح ازش خبر گرفتم که خوشبحالت که اونجا یه نقش کوچیکی داری واسه خدمت به آقا مخصوصا الان و فردا ، خندید و گفت نگو که داغ دلم تازه میشه پرسیدم چرا گفت اومدم چند روز مرخصی و الان زاهدانم، باورتون نمیشه اما به جای اینکه ناراحت بشم کلی خوشحال شدم و حس حسادتم فروکش کرد که اونم مثل من دلش بغض اونجا بودن رو داره وقتی دید خوشحالم کلی خندید و به اسم حسود صدام کرد. اما وقتی اومدم خونه دیدم اینجاست و با بابام داشت صحبت میکرد که به بابام گفتم دیدین شبکه سه رو امروز؟ گفت نه و منم که از خدا خواستم و چکیده ای از چیزایی که دیده بودم رو تعریف کردم و بعدش که حرفام تمام شد چشمم افتاد به صورت داداشیم که داشت گریه میکرد و بابام داشت ما رو نگاه میکرد و به جفتمون دستمال داد که من تازه متوجه شدم کلی گریه کردم و تمام صورتم پر از خیسه . جاتون خالی کلی بعد از این صحنه خندیدیم و داداشی قضیه حسادتمو به بابام گفت و حالا یکی پیدا نمیشد جلوی بابامو بگیره که دلش به درد اومد از بس که خندیده بود. خلاصه جاتون خالی تو تعریفام طوری بودم که احساس می کردم واقعا اونجام و صدای محمود کریمی تو گوشم موج میزد و منو وادار می کرد که بیشتر بگم و اون حس رو کاملا طبیعی ابرازش کنم و بابام درکش کنه که بیشتر خودم رفتم تو حس تا پدر گرامم . اما امروز رو خیلی دوست داشتم. خدایا به خاطر امروز و فرداهام ازت ممنونم



تاريخ : 6 مهر 1391برچسب:, | 20:30 | نویسنده : |
 
گوگل و جي‌ ميل از دسترس خارج شدند


کد خبر: ۲۷۴۳۴۵

تاریخ انتشار: ۰۲ مهر ۱۳۹۱ - ۲۰:۴۱

دبير کارگروه مصاديق محتواي مجرمانه از فيلتر شدن قريب الوقوع گوگل و جي ميل تا ساعتي ديگر خبر داد.

به گزارش باشگاه خبرنگاران دکتر خرم آبادي دبير کارگروه مصاديق محتواي مجرمانه در گفتگو با خبرنگار وبگردي 2030 از فيلتر شدن سايت آمريکايي گوگل و جي ميل تا ساعتي ديگر خبر داد.

خرم آبادي در توضيح خبر فوق گفت: به دليل درخواست‌هاي مکرر مردمي، سايت گوگل و جي ميل تا ساعتي ديگر در سراسر کشور فيلتر مي‌شوند.

وي در خصوص مدت زمان فيلتر اين سايت نيز گفت: گوگل و جي ميل تا اطلاع ثانوي در سراسر کشور فيلتر خواهند شد.

گفتني است اقدام سايت گوگل در انتشار فيلم موهن عليه پيامبر اعظم در روزهاي گذشته و اصرار اين سايت به سياست آمريکايي در عدم برداشتن اين فيلم سبب شده تا اعتراضات گسترده‌اي نسبت به اين فيلم صورت بگيرد و در نهايت با درخواست‌هاي مکرر مردم مسلمان ايران، دسترسي به اين سايت در سراسر کشور تا اطلاع ثانوي مسدود شود.


تکميلی:

امكان استفاده از سايت‌هاي گوگل و جي‌ميل براي كاربران ايراني محدود شد. هم‌اكنون استفاده از اين سايت‌ها دست‌كم براي مشتركان تهراني و شهرهايي ديگر ممكن نيست.
 
 


آدرس زیر مربوط به سهام شرکت گوگل در بورس نزدک هست
GOOG: Summary for Google Inc.- Yahoo! Finance

سهام شرکت گوگل در 11سمپتامبر امسال (که این فیلم موهن منتشر شده)به ازای هر سهم 692.19 بوده و هم اکنون بعد از گذشت 13 روز با رشدی 6.04 درصدی به 733.99 دلار به ازای هر سهم رسیده است که این رقم در مجموع سهام این شرکت را به 240 میلیارد دلار رسانده است.


به نوعی می توان ادعا نمود که توهین به پیامبر اکرم (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) اقتصاد گوگل را شکوفا نموده است.



اگر این تحریم علاوه بر ایران در تمام کشورهای اسلامی و غیر اسلامیِ مسلمان نشین فراگیر شود می تواند ضربه مهلکی بر پیکره اقتصاد گوگل صهیونیستی وارد آورد.

دوستان عزیز مي توانيد به جای گوگل براي سرچ از موتورهاي زير استفاده فرمایيد :

http://ask.com

http://parseek.com

دوستانی هم که از Gmail استفاده میکردن هم میتونن از سرویسهای ميتوانيد از ميهن ايميل يا صبا ايميل استفاده كنين

در ادامه مطلب لیست 37 موتور جستجو رو گذاشتم می تونین از اونها به جای گوگل استفاده کنین




ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, | 13:30 | نویسنده : سیب |

سلام به همه دوستان عزیزی که همیشه به این وبلاگ لطف دارن و داشتن.

اول از همه: آقاجون تولدت مبارک!!

میدونم عنوانی که برای این پست انتخاب کردم خیلی طولانیه اما خلاصه همه حرفهایی هست که میخوام بزنم!

دقت کردی وقتی بعد مدتها میری مشهد از همون راه دور و نرسیده به آقا سلام میکنی و ازش تشکر میکنی که طلبیدت که بیای؟شایدم قبل از راه افتادن از خونه و شهر خودت غسل زیارتت رو کرده باشی!باخودت میگی به محض اینکه رسیدم اولین جایی که میرم حرمه. همیشه رسم اینه که اول به بزرگترها سرمیزنن حالا که اومدم مشهد اول میرم به صاحبش عرض ادب میکنم و بعد به بقیه برنامه هام میرسم. وقتی وارد میشی اگه به دور و برت یه نگاه بندازی آدمهایی رو می بینی که از شهرهای دور و نزدیک به عشق آقا اومدن مشهد.اون لحظه فکرمیکنی چقدر باهاشون هم حسی!جلوترکه میری ازدحام بیشتر میشه، این یعنی داری به ضریح نزدیکتر میشی و دلت پرمیزنه و زودتر از پاهات مسیرشو پیدامیکنه.

بین جمعیت کسایی رو میبینی که با لباسهای متحدالشکل مشکی وایستادن با لبخند به همه خوشامد میگن و... فکر میکنی چه خوب میشد اگه حتی واسه یه روز، نصف روز یا حتی چند ساعت فارغ از هر پست و شغل و عنوانی که داری بعنوان خادم آقا امام رضا(علیه السلام) بتونی به زائراش کمک کنی. از جفت کردن کفشهاشون گرفته تا غبارروبی حرم و ضریح و دم غروب پهن کردن فرش برای نمازهای جماعت و ... مهم نیست کاری که انجام میدی چقدر کوچیک یا کم باشه مهم اینه که با دلت داری برای کی کارمیکنی.قلبت بهت میگه و مطمئنی آقا یه جایی که حتی فکرشم نمیکنی نظری بهت میکنه و تو موقعیت هایی دستت رو میگیره که خودتم باورت نمیشه...

 

حقیقتش شنیده بودم که هرکسی نمیتونه خادم حرم بشه، روهمین حساب هیچوقت هم پیگیرش نبودم. اما امروز خیلی اتفاقی این سایت(که آدرسشو در ادامه متنم میذارم)پیداکردم. با ثبتنام کردن توی این سایت میتونین یه روز رو به دلخواه خودتون بصورت غیرمستقیم خادم آقا امام رضا(علیه السلام)بشی. یه روزت،24ساعتت رو هدیه میکنی به ایشون. باید حس خوبی باشه.

آدرس لینکش رو میذارم. امیدوارم استفاده کنین :)

http://ch3.ir/samtekhoda/index.php?option=com_rsform&Itemid=294

اقا جون دل همه ماها واسه آب خنک سقاخونه و صدای نقاره هات تنگه کاش یه نگاهیم اینور مینداختی...

التماس دعا؛سیب



تاريخ : پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, | 12:27 | نویسنده : سیب |

سلام و خسته نباشید به تمام دوستان اتوبوس شماره 8

من برای اولین بار بعد از سالها که اینترنت رو شناختم توی این وبلاگ عضو شدم اونم به دو دلیل اولش آشناییت حضوری با چند تا از همسفران اتوبوس شماره 8 و اونا ازم خواستن که واسشون اتوبوس شماره 8 رو فانتزی و با خطی که من در مواقعی که بیکارم و حسی خاص بهم دست میده هرچی جلوم هست رو خط خطی میکنم که باعث میشه تمام جزوه هامو حتی اگه بدردم نخوره رو نگه دارم و به کسی ندم و به همین خاطر گاهی اسم خسیس رو روم میذارن و این نوشته ها گاهی زیبا و جذاب میشه و گاهی زشت و کدر اما هرچی هست من عاشقشونم و دوسشون دارم و اسمشو گذاشتم خط در گرافیک ، در صورتی که معنی اصلیش اصلا اینجوری و اینی نیست که من کار میکنم، در واقع زدن انواع آرم ها و فونت های جدید و نو هستش که نوشته های من تقریبا شبیه شونه. من تا امشب نمیدونستم که این سایت قضیه اش چیه فقط میدونستم که یه همچین سایتی وجود داره و دلیل دومم واسه علاقه ی وافرم به خرمشهر ، شلمچه ، هویزه ، جنگ و... ست اما چشم انتظارشم. که با دیدن سایت و نوشته های دوستان و عکساشون دیوانه شدم و الان در خدمتتون هستم. من رشتم تو هنرستان گرافیک بوده والان دانشجوی سال دوم نگارگری ام و تا جایی که بتونم و وقت کنم به این سایت که الان طرفدار پروپاقرصشم سر میزنم و اگه بتونم مطلب و عکس که عاشق گرفتنشم واستون میذارم اما شمام باید کمکم کنید چون :

1-تازه واردم و تقریبا نابلد و نادون

2-ادبیات فارسی و انگلیسیم زیاد خوب نیست و اگه جایی سوتی دادم شما بهم کمک کنین

3-زیاد از پیچیدگیه اینترنت و کامپیوتر سر در نمیارم و گاهی خیلی زیاد می هنگم وخرابکاری میکنم در حد سخت افزار

4-چشم انتظارم و مثل شما آب دیده و منتظر دیدار مجدد نیستم

 5-عاشق اون مکانم(خرمشهر) که واسم حکم کربلای ایران و دوم رو داره

شرمنده اگه پر حرفی کردم این مدلمه تا یکی رو میبینم که باهاش همدل و هم دردم هول میشم و میخوام عقده ی چندین سالمو خالی کنم اونم تو این زمینه که چاکرشم تا ته دنیااااااااااا.....

دست خودم نیست اما باید بگم دیونشم به مولا

کوچیک تمام دوستان اتوبوس شماره 8 ، عشق خرم شهر

 

 



تاريخ : 5 مهر 1391برچسب:عشق خرم شهر,اتوبوس شماره 8, | 23:27 | نویسنده : |

گلزار شهدای شهر هرچه آغوش داشت گسترده بود به روی تکه های آمده از بهشت و آسمان ٬ هر چه ابر داشت گریسته بود در فراق همه ی آن نور ها وسپیدی ها !

راستی ! مبادا که دیگر نوری نیاید میان این همه ظلمت !

مبادا که از یاد ببریم هرآنچه را که از یاد برده ایم !

مباد !

به همان عهد که بستیم برآنیم هنوز...

 



تاريخ : دو شنبه 3 مهر 1391برچسب:, | 13:21 | نویسنده : سیب |

 بسم الله الرحمن الرحیم 

سردار رشید اسلام و پرچمدار جهاد و شهادت، برادر شهید، حاج حسین خرازی به لقاء الله شتافت و به ذخیره ای از ایمان و تقوا و جهاد و تلاش شبانه روزی برای خدا و نبردی بی امان با دشمنان خدا، در آسمان شهادت پرواز كرد و بر آسمان رحمت الهی فرود آمد. او كه در طول 6 سال جنگ قله هایی از شرف و افتخار را فتح كرده بود اینك به قله رفیع شهادت دست یافته است و او كه هل من ناصر ینصرنی زمان را با همه وجود لبیك گفته بود اكنون به زیارت مولایش امام حسین (علیه سلام) نایل آمده است و او كه در جمع یاران لشگر سرافراز امام حسین (علیه سلام) عاشقانه به سوی دیار محبوب می‌تاخت، پیش از دیگر یاران، به منزل رسیده و به فوز دیدار نایل آمده است. آری، او پاداش جهاد صادقانه خود را كنون گرفته و با نوشیدن جام شهادت سبكبال، در جمع شهدا و صالحین درآمده است. زندگی و سرنوشت این شهید عزیز و هزاران نفس طیبه‌ای كه در این وادی قدم زده‌اند، صفحه درخشنده‌ای ازتاریخ این ملت است. ملتی كه در راه اجرای احكام خدا و حاكمیت دین خدا و دفاع از مستضعفین و نبرد با مستكبرین، عزیزترین سرمایه خود را نثار می‌كند و جوانان سرافرازش پشت پا به همه دلبستگی‌های مادی زده پای در میدان فداكاری نهاده و با همه توان مبارزه می‌كنند و جان بر سر این كار می‌گذارند. چنین ملتی بر همه موانع فائق خواهد آمد و همه دشمنان را به زانو در خواهد آورد. ما پس از هشت سال دفاع مقدس همه جانبه و 6 سال تحمل جنگ تحمیلی، نشانه‌های این فرجام مبارك را مشاهده می‌كنیم و یقینا نصرت الهی در انتظار این ملت مؤمن در مبارزه ایثارگر است...

 

سید علی خامنه‌ای 
10/12/1365



تاريخ : دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, | 1:26 | نویسنده : نوکرشهدا |

بازم جا موندیم... از شهدا... از کاروان عشاق شهدا...

امشب بیست و دوم خردادماه نود و یک .مجری اخبار ساعت9:30 :  
"کاروانهای راهیان نور از سراسر کشور وارد مناطق عملیاتی غرب در استان کردستان شدند..."
تموم فکر و ذهن و هوش و حواسم رفت طرف تلویزیون. حس کردم یه چیزی تو دلم فروریخت یه چیزی یه حسی که خیلی وقته دلم واسش تنگ شده ، جسمم پای تلویزیون بود اما قلب و روحم با "برگزیده هایی" بود که داشتن از تپه ها بالا میرفتن و توی سنگرها سرک میکشیدن. دلم با موج چادر مشکی دختراش تکون میخورد و مث چپیه ای که دور گردنشون بود به تک تک جاهایی که دوربین نشون میداد گره میخورد....
گزارشگر: شما از کدوم استان اومدین؟
پسر16-17 ساله: استان اصفهان
گزارشگر: از اینجا اومدن چه درسی گرفتین؟
پسر: درس رشادت و آزادگی ...  
---
گزارشگر: از اینکه اینجایین چه حسی دارین؟
خانومی در حالیکه رو صندلی اتوبوس می نشست: احساس میکنم رو بال ملائک قدم میذارم...
 
چقدر اتوبوسشون شبیه اتوبوس ما بود با همون رنگ نارنجی قشنگش. احساس کردم جاموندم. راست میگفت، واس همینه که آدم اونجا احساس آرامش میکنه نه یه آرامش ظاهری و تصنعی، آرامش عمیق قلبی.
میگن اسم قلب رو واسه این قلب گذاشتن چون هرلحظه ممکنه اوضاعش تغییرکنه. یه لحظه خوبه دو دقیقه بعد میبینی به هم ریخت و کلاً از این رو به اون رو شد... این واسه هرکسی ممکنه پیش بیاد اما خیلی از بچه ها از جمله خودم تو اون یک هفته ای که رفتیم زیارت قلب هامون فقط یک رو داشت...
کاش دوباره قسمت میشد...
 خوش به حالشون. الان می فهمم "دعوت" شدن یعنی چی؟ "کاروان راهیان" یعنی چی...
کاش میشد....
التماس دعا

پی نوشت: امروز24م تیر سالگرد شهدای مسجد جامع زاهدانه،از فاصله دور یا نزدیک برای شادی روحشون صلوات..



تاريخ : شنبه 24 تير 1391برچسب:, | 10:12 | نویسنده : سیب |

خدا تنها روزنه امیدی است که هیچگاه بسته نمیشود و تنها کسی است که با دهان بسته هم میتوان صدایش کرد و با پای شکسته هم میتوان سراغش رفت و تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر برمیدارد و بیشتر میخرد و او تنها کسی است که وقتی همه رفتند میماند و وقتی همه پشت کردند آغوش میگشاید و وقتی همه تنهایت .... .

 

دوستان عزیز تقاضا دارم در صورت نظر دادن  از دیدگاه  خود متن را کامل کنید

ممنون .



تاريخ : جمعه 23 تير 1391برچسب:, | 23:33 | نویسنده : کمیل |

دوتا تانك عراقی وارد شهر سرپل ذهاب شده بودند. این مسأله پیش از تشكیل آن گروه‌های كوچك رخ داد. ماشین استیشن یكی از دوستان دست من بود كه آن را از قصرشیرین آورده بود تا در امان باشد. آن روز مسلح بودم. نارنجك و نارنجك‌انداز ژ3 هم داشتم. همه را توی ماشین گذاشتم و به سمت سپاه رفتم تا با آقای «جمشیدی» كه سرپرست سپاه بود، صحبت كنم. ایشان توی سنگر جلوی در سپاه بود. پرسیدم، آن نیروها در فلان منطقه مال كیست؟ گفت: خبر ندارم.

گفتم: از بچه‌های پادگان ابوذر سؤال كنید. گفت: تلفن قطع شده است و بی‌سیم هم نداریم.

هم‌زمان با ورود ارتش عراق به خاك ما، یك گروه از واحدهای تانك ما هم به فرماندهی افسری جوان پاتك كرد و وارد خاك عراق شد. عراقی‌ها همه فرار كرده بودند. افسر جوان درخواست كمك و پشتیبانی كرده بود، ولی به او گفته بودند، به دستور فرمانده كل قوا، «بنی‌صدر»، باید عقب‌نشینی كنید. این كار برای او مساوی مرگ بود. افسر اصرار كرده بود، ولی جواب همان بود؛ به‌خاطر همین پشت بی‌سیم، بنی‌صدر را به باد فحش گرفته بود. ولی بالاخره با بدبختی به عقب برگشتن

ساختمان سپاه بلند بود و یك ضدهوایی روی آن گذاشته بودند. گفتم: به‌نظرت از بالا می‌توانم آن‌جا را ببینم؟ گفت: امتحان كن.

رفتم بالا. دیدم چیزی معلوم نیست. به پایین برگشتم. دیدم جمشیدی نیست. اسلحه دستم بود و داشتم به‌سمت ماشین می‌رفتم كه دیدم دوتا تانك دارند می‌آیند. گفتم خب چه بهتر! از همین‌ها می‌پرسم.

به چهار، پنج متری سنگر رسیده بودم كه دیدم تیربار روی تانك برگشت سمت من. یك‌لحظه رنگ تانك را دیدم و فهمیدم عراقی است. شیرجه زدم توی سنگر و خوابیدم كف آن. تانك، سنگر را حسابی گلوله‌باران كرد. تكان نخوردم و خدا كمك كرد كه زخمی نشدم. كالیبرش را بالا برد و ساختمان سپاه و ضدهوایی را كوبید. بعد هم به عقب رفت. حسرت می‌خوردم كه چرا نارنجك تفنگی‌ها را توی ماشین گذاشته‌ام. یكی از تانك‌ها به سمت كرمانشاه رفت و دومی همان‌جا ایستاد و به ساختمان سپاه شلیك كرد. فكر می‌كرد من مرده‌ام. گلوله‌ی اول نخورد، ولی دومی به طبقه دوم خورد.



تاريخ : سه شنبه 20 تير 1391برچسب:, | 22:51 | نویسنده : همسفر |


بسم الله الرحمن الرحیم

خدایا چه نظر لطف و مرحمتی به این بیابان های خشک افکندی که انسان با پای خود و با اراده و میل خود به سوی آتش ، و روحش به سان پرنده ای که آرزوی گریختن از قفس دارد ، در تب و تاب پریدن و رها شدن از بدن است .

و خون می رود . بدون هیچ هراسی ، و روحش به سان پرنده ای که آرزوی گریختن از قفس دارد ، در تب و تاب پریدن و رها شدن از بدن است .

خدایا ! به چه بهایی خریدار جان های سعادتمند شده ای که این همه مشتری جان هاشان را بر سر دست نهاده و برای عرضه به پیشگاه تو آورده اند ؟

خدایا ! دوستی با تو چه طعم شیرینی دارد که هرکس آن را چشید ، دیگر رهایش نکرد و همه جا به دنبالت کشیده شد؟

به درستی که شهدا کسانی بودند که سعادت را در شهادت دیدند و از آرزوها شان این بود که به جای یک بار شهید شدن ، چند بار این سعادت نصیب شان گردد و همین موضوع تنها خواسته شان نزد خداوند می باشد همان طور که در حدیثی از پیامبر اکرم «ص» - به نقل از ابن مسعود می خوانیم : « خداوند رابه ارواح شهیدان احد خطاب کرد و از آن ها پرسید : چه آرزویی دارید ؟  آن ها گفتند : پروردگارا ! ما بالاتر از این چه آرزویی می توانیم داشته باشیم ، که غرق نعمت های جاویدان تو هستیم ، و در سایة عرش تو مسکن داریم ، تنها تقاضای ما این است که بار دیگر به جهان برگردیم و مجدداً در راه تو شهید شویم . خداوند فرمود : فرمان تخلف ناپذیر من این است که کسی دوباره به دنیا باز نگردد.»                            

(تفسیر نمونه ،ج 3،ص 196)

 

 



تاريخ : شنبه 3 تير 1391برچسب:, | 14:19 | نویسنده : کمیل |

 موقعیت منطقه:

منطقه عمومی جنوب غرب اهواز و غرب رودخانه کارون، در میان چهار‌ مانع طبیعی قرار دارد که به ترتیب از شمال به رودخانه کرخه ، از جنوب به رودخانه اروند، از شرق به رودخانه کارون و از غرب به هورالهویزه و شط‌العرب منتهی می‌شود. زمین این منطقه به لحاظ برخورداری از موانع طبیعی، از چهار سمت به هم پیوسته و به شکل مستطیل می‌باشد که به دلایلی برای هر دو کشور ایران و عراق از نظر استراتژیکی با ارزش است.

 

وضعیت دشمن:

فرماندهی سپاه سوم ارتش عراق تدابیر پدافندی ویژه‌ای در این منطقه به مورد اجراء گذاشته بود؛ نحوه آرایش نیروهای دشمن با توجه به موقعیت زمین، به صورت مثلثی فرضی بود؛ مثلثی که ضلع شرقی آن، به طول حدود ۱۰۰ کیلومتر در امتداد رودخانه کارون، از خرمشهر تا آبادی ملیحان، واقع در ۲۰ کیلومتری جنوب غربی اهواز قرار داشت؛ ضلع شمالی آن حدود ۶۰ کیلومتر از ملیحان در امتداد کرانه جنوبی رودخانه کرخه کور، هویزه، رودخانه نیسان تا هورالعظیم کشیده شده بود و ضلع بزرگ این مثلث نیز، خط مرزی دو کشور؛ از محل تلاقی رودخانه نیسان با هورالعظیم تا پاسگاه ژاندارمری «حدود» در کرانه نهر خین، به طول ۱۵۰ کیلومتر بود.

تدبیر پدافندی دشمن در ضلع شمالی مثلث که شامل شرق هورالعظیم، ساحل رودخانه‌های نیسان و کرخه و ادامه خط دفاعی در حوالی آبادی ملیحان و به طرف جنوب تا پادگان حمید می‌شد، چنین بود: ایجاد استحکامات فشرده، بهره‌برداری از موانع هورالعظیم و مناطق آب گرفتگی، تهیه قدرت آتش متراکم و انبوه و پیش‌بینی احتیاط‌های قوی برای انهدام رخنه‌های احتمالی؛ با استقرار دست کم دو لشکر تقویت شده ۵ مکانیزه و ۶ زرهی در دشت جفیر.

اساسا، تدبیر پدافندی دشمن در این منطقه مبتنی بر این باور بود که سمت اصلی تهاجم نیروهای ایرانی از جاده اهواز خرمشهر خواهد بود، زیرا بر پایه روش‌های کلاسیک وجود این جاده به عنوان عقبه مطمئن بهترین راه کار شناخته می شد. بنابراین دشمن علاوه بر استقرار دو لشکر تقویت شده ۵ مکانیزه و ۶ زرهی، در دشت جفیر واقع در منطقه جنوب غربی اهواز و جاده استراتژیک اهواز به خرمشهر استحکامات و مواضع بسیاری را با بهره‌برداری از موانع طبیعی ایجاد کرده بود.

باید به این واقعیت مهم اشاره کرد که تدبیر پدافندی فرماندهی ارتش عراق در ضلع شرقی منطقه در امتداد رودخانه کارون باتوجه به ناآگاهی دشمن از سمت اصلی تک نیروهای خودی بسیار ضعیف بود و تنها در برخی از نقاط مواضعی را به وجود آورده و با اتکا به یگان‌های سبک تأمینی و پوششی به احتیاط‌های متحرک و غیرمتحرک بسنده کرده بود.

لشکر ۳ زرهی سپاه سوم ارتش عراق با استقرار در سه محل جداگانه در غرب جاده اهواز خرمشهر وظیفه دفاع را به عهده داشت فاصله نیروهای تأمینی و پوششی دشمن از ساحل غربی رودخانه کارون سبب شد که نیروهای خودی با تدبیر عملیات عبور از رودخانه نیروهای دشمن را غافلگیر کنند.

در ضلع جنوبی دشمن با نیرویی به استعداد ۱۷ گردان در دو سمت شرقی و شمالی شهر اشغالی خرمشهر آرایش گرفته بود تا هرگونه عملیات عبور از رودخانه در تک جبهه‌ای به داخل خرمشهر و یا ورود به این شهر از سمت شمال را مهار کند. ایجاد استحکامات در خرمشهر با تخریب ساختمانها برای جلوگیری از فراهم شدن زمینه مناسب جهت وقوع جنگ شهری و نبرد تن به تن بخش دیگری از تلاش دشمن به منظور حفظ خرمشهر بود.

استعداد سپاه سوم ارتش عراق در این منطقه تا پیش از آغاز عملیات الی بیت‌المقدس چنین بود:

- لشکر ۶ زرهی از جنوب رودخانه کرخه تا شهر اشغالی هویزه

- لشکر ۵ مکانیزه از غرب اهواز تا روستای سید عبود

- لشکر ۱۱ پیاده از سید عبود تا خرمشهر

- لشکر ۳ زرهی در شمال خرمشهر

- تیپ مستقل ۱۰زرهی یگان در احتیاط نزدیک سپاه سوم در شرق بصره مستقر بود

برابر اسناد قرارگاه مرکزی کربلا در برآورد کلی استعداد دشمن به شرح زیر تخمین زده می‌شد:

نیروی پیاده ۳۶هزار تن؛ نیروی زرهی ۴۱ گردان شامل ۱۴۳۵ دستگاه تانک؛ نیروی مکانیزه ۳۸ گردان شامل ۱۳۳۰ دستگاه نفربر؛ توپخانه ۵۳۰ قبضه توپ.

استعداد و آرایش سپاه سوم نشان می‌دهد که سرفرماندهی دشمن مصمم است با تمام قوا در این منطقه مقاومت کند ضمن اینکه عمق و عرض زمین منطقه و نبودن ناهمواری امتیازی برای نیروهای دشمن به شمار می رفت زیرا با اتکا به یگان‌های زرهی و مکانیزه می‌توانستند در این منطقه به خوبی مانور کنند. با این حال دشمن با برخی از محدودیتها رو به رو بود؛ از جمله اینکه می بایست از سرزمین نسبتا وسیع و عریضی دفاع می کرد در حالی که از نظر نیروی انسانی دچار کمبود بود.

دشمن قوای خود را به تناسب نقاط استراتژیک حیاتی و مهم دشت جفیر و خرمشهر متمرکز کرده و در تدبیر پدافندی خود بیش از همه به حفظ خرمشهر و تأمین شرق بصره اهمیت داده بود.



تاريخ : پنج شنبه 4 خرداد 1391برچسب:, | 18:44 | نویسنده : نوکرشهدا |

 ایران سرزمینی کهن و برخوردار از تمدنی درخشان ، ژرف و تاثیرگذار بر تحولات علمی ، اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی جهان است و  به گواه مورخان بزرگ ، دانشمندان ، متفکران ، فلاسفه ، عرفا و فقهایی ایرانی نقش بسزایی در شکل گیری تمدن بشری داشته اند . این تمدن بزرگ  و  منظومه فرهنگی ایران محصول چند هزار ساله ملتی کهن  و برآیند  تعامل جمعی گروه های قومی مختلفی است که هویت فرهنگی ایران را شکل بخشیده اند و هریک سهم خو د را در شکل گیری آن به بهترین وجه ایفا نمودند  و با ورود اسلام به ایران این هویت فرهنگی به صورت چتر گسترده ای ، همه ی این اقوام و گروه ها ی قومی را   تحت پوشش خود قرار داد .  این اقوام که شامل ( فارس ، لر ، ترک ، بلوچ ، عرب ، کرد  و غیره ) می باشد در اغلب ادوار تاریخی با یکدیگر همزیستی مسالمت آمیزی داشته اند و هویت ایرانی بودن، آنان را در صف متحدی قرار داده است   به طوری که ...

 



ادامه مطلب
تاريخ : 27 ارديبهشت 1391برچسب:اتحاد ملی , | 15:18 | نویسنده : |

اگر از شهر قم 50 کیلومتر به سمت جنوب غربی استان حرکت کنیم به روستایی خواهیم رسید که امروز کمتر کسی نه تنها در ایران بلکه در جهان وجود دارد که اسم آن به گوشش نرسیده و این شهرت را باید به خاطر شهیدانش دانست.

چند سالی است که به دلیل احداث یک سایت هسته‌ای در اطراف قم و انتخاب اسم فردو برای آن، این اسم شهرت جهانی یافته که  رسانه‌های بیگانه نیز گزارش‌هایی از این منطقه تهیه و پخش کرده‌اند.

فردو بیشترین شهید را در بین روستاهای ایران تقدیم انقلاب کرده است

البته سایت هسته‌ای جدید ایران در شمال قم قرار دارد و با توجه به اینکه روستای فردو در جنوب استان واقع است این نامگذاری به دلیل قرابت جغرافیایی نیست بلکه حرکتی نمادین به منظور تجلیل از مقام شهدای جنگ تحمیلی است، زیرا روستای فردو در بین روستاهای ایران بیشتر شهید در طول هشت سال دفاع مقدس را تقدیم انقلاب کرده است.

روستای فردو از اولین روستاهایی بود که اهالی آن در‌‌ همان سال‌های ابتدای انقلاب که امام راحل دستور ایجاد پایگاه‌های بسیج داده بودند، نسبت به راه اندازی پایگاه بسیج مبادرت کرده و در اعزام رزمندگان به مناطق مختلف عملیاتی نیز از همین پایگاه و به فرماندهی سردار شهید جعفر حیدریان صورت می‌گرفت.

حضور 200 نفر از رزمندگان این روستای کوچک در منطقه عملیاتی تپه چشمه دزفول و نیز شرکت در عملیات‌هایی همچون آزاد سازی بستان، ‌شکست حصر آبادان و نیز عملیات فتح المبین و آزاد سازی خرمشهر بخشی از دلاوری‌های رزمندگان این خطه است.

108 شهید، 500 رزمنده، ‌ 250 جانباز و پنج آزاده در فردو...



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, | 16:44 | نویسنده : بی نشان 1 |
بعضي‌ها فكر مي‌كنند اگر ظاهرشان را شبيه شهدا كنند، كار تمام است. نه، بايد مانند شهدا زندگي كرد....

وبلاگ تا شهدا باشهدا در آخرین پست خود نوشت: بعضي‌ها فكر مي‌كنند اگر ظاهرشان را شبيه شهدا كنند، كار تمام است. نه، بايد مانند شهدا زندگي كرد. شهيد عليرضا موحدي دانش مي‌گويد: «شهيد عزادار نمي‌خواهد، بلكه رهرو مي‌خواهد» و شهيد همت مي‌گويد: «شهدا را به خاك نسپاريد، بلكه به ياد بسپاريد».

شهيد زين‌الدين حرف قشنگي زده است: «اگر من و تو از اين صحنه دفاع از انقلاب عقب نشستيم، فردا در مقابل شهدا هيچ­گونه جوابي نداريم». راستي به اين فكر كرده‌ايم فردا چه جوابي به شهدا خواهيم داد؟

شهيد مسعود ملاحسيني در وصيت­نامه‌اش مي‌گويد: «به شما و به همه دوستان توصيه مي‌كنم در هر امري به سخنان حضرت امام مراجعه كنيد! با سكوتش سكوت كنيد و با اعتراضش، اعتراض، با تأييدش، تأييد و با تكذيبش تكذيب...». مادر شهيدي تعريف مي‌كرد: فرزند شهيدش هنگامي كه سخنان امام(ره) از تلويزيون پخش مي‌شد، گوش مي‌كرد و در يك برگه مي‌نوشت و خودش را ملزم مي‌دانست كه به آن عمل كند و اگر يك­بار نمي‌توانست به آن عمل كند، سخت ناراحت مي‌شد و به سجده مي‌رفت و گريه مي‌كرد و از خدا طلب مغفرت مي‌كرد و مي‌گفت چرا نتوانستم به گفته امام(ره) عمل كنم.

سيد مرتضي مي‌گويد: «حزب‌الله اهل ولايت است و اهل ولايت بودن دشوار است؛ پايمردي مي‌خواهد و وفاداري». رهبر عزيزمان هم گفته است: «تا ظلم در جهان هست، مبارزه هم هست، تا مبارزه هست، خط سرخ شهادت الهام‌بخش رهروان مكتب جهاد، مقاومت و شهادت است».

ياران، قدري فكر كنيم. ببينيم چه كرده‌ايم؟! به راستي چه شد؟! چرا ما از قافله عشق جا مانده‌ايم؟! چرا فكر مي‌كنيم با يك قدم كوتاه برداشتن، توانسته‌ايم رسالت خود را به اتمام برسانيم؟! بياييد فكر كنيم كه ايراد ما چيست؟ چرا جوابي كه ما مي‌گيريم، مثل پايان كار شهدا نيست؟ به راستي چرا؟!



تاريخ : دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, | 8:5 | نویسنده : همسفر |

سلام به همه دوستان عزیز اتوبوس 8

پند امام باید در گوش جان بیفتد
تا دشمن از تکاپو در هر زمان بیفتد
ما حیدری شعاریم ، هرگز نمیگذاریم
این انقلاب دست نا محرمان بیفتد
.................................
بسیجی ام و به امید ظهور پنجره ام
و بازمانده نسل هزار حنجره ام
هنوز عهد و مرامی که داشتم دارم
و جان نیمه تمامی که داشتم دارم
به دوستان که جفا می کنند می گویم
اگر چه گفته ام اکنون بلند می گویم
که تا به چشمه نور حیات روزنه ایست
تمام بود و نبودم فدای خامنه ایست
-------------------
ای جوانان شهادت طلب پیر خمین
سینه زن های قسم خورده ی بین الحرمین
اگر از سمت حرم ، رایحه ای می خواهید
معرفت داشته باشید و بگوئید ، حسین
...
اگر عشق حسین پیدا نمی شد
گره های دل من وا نمی شد
شهیدی در وصیتنامه اش گفت :
 شهادت بی حسین معنا نمی شد
 
عده ای از شهدا جا ماندند
با خداشان تک و تنها ماندند
مثل هفتاد و دو دلداده ی عشق
پای مظلومی آقا ماندند
---------------------------
صمیمی ساده دور از رنگ برگرد
به این زودی دلم شد تنگ برگرد
به یادت یک شلمچه داد زد دل:
الا ای یادگار جنگ برگرد
-------------------------
سفره عقد
 
عاقد دوباره گفت وکیلم ...پدر نبود
ای کاش در جهان ره و رسم سفر نبود
گفتند رفته گل...نه ! گلی گم دلش گرفت
 یعنی که از اجازه ی بابا خبر نبود
 هجده بهار منتظرش بود و برنگشت
 آن فصل های سرد که بی درد سر نبود
 ای کاش نامه یا خبری عطر چفیه ای
 رویای دخترانه ی او بیشتر نبود
 عکس پدر مقابل آیینه شمعدان
 آن روز دور سفره جز چشم تر نبود
 عاقد دوباره گفت :وکیلم؟ دلش شکست
 یعنی به قاب عکس امید دگر نبود
 او گفت با اجازه ی بابا...بله ...بله
 مردی که غیر آینه ای شعله ور نبود



تاريخ : 27 ارديبهشت 1391برچسب:, | 15:13 | نویسنده : |

حاج حسین داشت میگفت: برید ببینید که امسال چیکار کردید که شهدا شما رو اینجا دعوت کردن و گرنه خیلی ها اون بیرون هستند که درخواست دادن تا خادم بشن ولی از بین اونا شماها رو انتخاب کردن پس سعی کنید توی این یه مدت بهترین خادمی رو بکنید همین موقع بود که یه دفعه پیش خودم گفتم از الان قول میدم تو این مدتی که اینجا هستم خادم خوبی برای شهدا باشم که یک دفعه حاج حسین گفت:

اینجا اومدید میدونید برای کیا اومدید خادمی؟ اگر بدونید که خادمی چه کسایی رو انجام میدید حتما بهترین خادمی رو انجام میدید پیش خودم گفتم خوب برای شهدا. که یه دفعه حاج حسین گفت: یه وقت فکر نکنید شما خادم شهدایید، این حرفا قد و غواره دهن ما نیست، ما خادمین زائرین شهدا هستیم توی این چند وقتی که هستید از اون بیرون دل بکنید، هرکی و هر چی که بیرون بودید واسه خودتون بودید اینجا همه یکی هستند و هر چی می خواهید از همین شهدا بخواهید، یخواهید از شهدا که امسال عیدی خوبی بهتون بدن اگر عدیتو گرفتی که هیچ و گرنه برید ببینید کجای کارِتون میلنگه. بعد هم گفت منم از این شهدا میخوام که ان شاء الله بهترین عیدی رو بهتون بدن در عوض شما هم برای من به دعا بکنید، که منم شهید بشم و اینقدر غریب نمونم
یکهو انگاری یه پارچ آب سرد ریختن روی سرم ناگاه اشک چشمام جاری شد و پیش خودم یه درد دل کوچیکی با شهدا کردم و بهشون گفتم ای شهدا شما دیگه کی هستید از بین این همه گل توی دنیا آخه چرا من رو سیاه رو آوردید اینجا؟ مگه من چیکار کردم؟ چرا با این کاراتون منو رو سیاه تر از قبلم می کنید؟من که حتی لیاقت خادمی زائرهای شما رو هم نداشتم حالا چی شده که منو آوردید اینجا؟ اصلاً دیگه حواسم به حرفهای حاج حسین نبود، یه دفعه خودم رو جلوی زیارتگاه شهدا دیدم و دیگه ......

 

گرفته شده از: http://khademinkahf.parsiblog.com

 

 

 



تاريخ : شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, | 13:59 | نویسنده : پلاک |

عکس زیر پرده از واقعیتی مهم برمی دارد.
هضمش برای خیلی ها مشکل است
و پرخرج
 ولی دیر یا زود
 در دنیا یا عقبی ، همه بدان اذعان خواهند کرد.

منبع: http://niliofareabi.blogfa.com



تاريخ : شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, | 9:7 | نویسنده : سیب |

-تهران شقایقهای پرپری رادر جنوب خود (بهشت زهراء)دردل خاك میهمان دارد كه هر مسافری رابه یاد حماسه های جاودانشان میاندازد.رایحه دلپذ یر و مشام نواز معطری كه از خاك شهید سید احمد پلارك كه پایانی ندارد نظر همگان را به خود جلب میكند
كسانی كه زیاد بهشت زهرا می‌روند، به او می‌گویند شهید عطری. خیلی‌ها سر مزار شهید سید احمد پلارك نذر و نیاز می‌كنند و از خدای او حاجت و شفاعت می‌خواهند.
او معجزه خداوند است.
۲-از سنگ قبرش همیشه عطر ترشح می‌كند، همیشه نمناك است و هم بوی گلاب و گلهای معطر دارد.هیچ وقت روز سر مزار شهید سید احمد پلارك خالی نیست همیشه میهمان دارد

۳-*شهید پلارك از زبان مادرش** در 13 سالگی تا به هنگام شهادت 23 سالگی نماز شبش ترك نگردیده بود. شبهای بسیاری سر بر سجده عبادت با خدای خود نجوا می كرد و اشك می ریخت... اشكهای شهید سید احمد پلارك امروز رایحه معطری است كه انسانها را تسلیم محض اراده و قدرت آفریدگارش میكند.

آدرس : بهشت زهرا، قطعه ۲۶، ردیف ۳۲، شماره ۲۲، مزار شهید سید احمد پلارك

...



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:, | 11:7 | نویسنده : مهدیه |

دیروز از هر چه بود گذشتیم و امروز از هر چه بودیم!!!

آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز!!!

دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود!!!

جبهه بوی ایمان می‌داد و اینجا ایمانمان بو میدهد!!!

الهی:

نصیرمان باش تا بصیر گردیم!!!

بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم!!!

و آزادمان کن تا اسیر نگردیم.!!!



تاريخ : یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:, | 11:24 | نویسنده : زهره |

به گلزار شهداي قزوين كه بروي هنگامي كه از كنار قبور مطهر شهدا عبور مي كني و به تصاوير آسماني شهدا نظاره مي كني و زير لب فاتحه اي مي خواني ، از جوار مزار شهيد عباس بابايي كه عبور كني به قطعه 7 رديف 2 مي رسي كه ناگهان سنگ مزار شهيدي نظرت را به خود جلب مي كند كه رويش نوشته شده ((مشتي خاك به پيشگاه خداوند متعال)) . درست او كسي نيست بجز سينه زن ابا عبدالله حسين (ع) شهيد علي قاريان پور . كه گفته است : به روي سنگ قبرم اسمم را ننويسيد، مي خواهم همچون دهها شهيد ديگر گمنام باقي بمانم؛ اگر خواستيد فقط اين جمله را بنويسيد: (( مشتي خاك به پيشگاه خداوند متعال ))

 

 شهيد علي قاريان پور...متولد: 1343 قزوين...شهادت:10/12/65...محل شهادت:شلمچه

منبع: وبلاگ بچه شهید



تاريخ : پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, | 19:55 | نویسنده : همسفر |

 

زیارت مناطق عملیاتی جهان
بغداد ،برلیان ،هیروشیما،بیروت ،
اورشلیم
آژانس مسافرتی طوبی سفر
..........................................................................................
جیانگ پونگ معراج
تولید کننده انواع چفیه ، سربند یازهرا
پلاک درجه یک چینی با خرید بسته ویژه
یکه کیسه خاک شلمچه اورجینال
اشانتیون بگیرید.
..........................................................................................
کی میدونه ؟
شاید امسال واسه ارباب بمیری !
اگر آروزی شهادت خواب از چشمانتان ربوده است
اگر از لجن زار دنیا بریده اید
اگر بوی سیب مجنونتان کرده است
اگر فرت فرت دلتان قنج می رود
در کلاسهای آموزش گام به گام شهادت
ثبت نام کنید
)جلسه اول رایگان(
گروه آموزشی معرفت وابسته به موسسه مالی و اعتباری مرام العارفین
..........................................................................................
کنسرت بزرگ گوره کوبنده برای پایداری
همراه اجرای قطعه جدید
پیرهن گل گلیمن چه نازه
با همکاری سازمان حمایت از آمریکای لاتین و حومه


تاريخ : پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, | 19:44 | نویسنده : همسفر |

به حق چیزهای ندیده!
جنایتکاران شهید!
در برابر این تصاویر، چیزی نمی توانم بگویم.
چون همه آن چه را که نیاز به گفتن باشد، همگان می دانند و نیازی به توضیح واضحات نیست.
فقط چون دیدن این تصاویر برای خودم جالب آمد، گفتم شاید بد نباشد شما هم اینها را ببینید.

تصاویری از قبور سردمداران جنایتکار رژیم بعث عراق، مدفون در منطقه العوجه.
از "صدام حسین" و فرزندان خبیثش "عدی" و قصی" گرفته، تا جنایتکاری چون "علی حسن المجید" که فرمان بمباران شیمیایی حلبچه و قتل عام پنج هزار نفر از هموطنان خودش را صادر کرد.

با توجه به آیات و عبارات ارزشی نگاشته شده بر قبور، پیشاپیش از پیشگاه ملت غیور ایران و به خصوص خانواده معظم شهدا به خاطر انتشار این تصاویر، پوزش می طلبم.

 



ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, | 10:54 | نویسنده : همسفر |
صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد